محل تبلیغات شما

شعر و دست نوشته




استاد شجریان
با رفتنت، نبض هنر ایستاده است
آواز، یتیمی، که به غم ایستاده است

در بودنت هنر انگار زنده بود
رفتی جهان به احترام هنر ایستاده است

گفته است "خاک پای مردم ایران زمین"، تویی*
ایران، به احترام نام تو حال، ایستاده است

ما با صدای ناب تو یک عمر زنده ایم
گویی هنر به احترام تو، ایستاده است

فردوس جای تو ای مرد پارسی
فردوسی از هنر به ادب، ایستاده است

م.ب

*متن تسلیت همایون شجریان به مردم ایران

در گرامیداشت یاد خسرو آواز ایران، مرحوم استاد محمد رضا شجریان

شعر و دست نوشته

گویی که امشب است همان اتفاق ها
گویی دوباره حق مقابل خیل نفاق ها

ماها شنیده ایم که بی دست داده جان
او دیده و کشیده غم از اتفاق ها

آن چیست کز فدای همه چیز بهتر است
میدان رزم حق مقابل کل نفاق ها

از دست دادنی که جهان را نجات داد
سرها فتاده در مبارزه ی با نفاق ها

روشن گذاشته است حسین ع این چراغ ها
خورشید صبح نجات است همین اتفاق ها

م.ب
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع

شعر و دست نوشته

لبیک یا حسین

بعد از غم حسین ع دیگر غمی نماند
همدرد زینب س زهرا س کسی نماند

در ماتم جهان دوباره آسمان تیره گشته است
عباس س رفت و وفادار و لشگری نماند

در لشگری که علمدار رفته است
ماتم نشسته است و امیدی دگر نماند

صحرای کربلا دگر از پا درامده
با حجم ماتم این غم، پیکری نماند

م.ب

شعر و دست نوشته

حراج میکنی ام گرچه من هنوز در بند ام
هنوز فقر هست و هنوز بنده ی خداوند ام

هنوز میشنوم کوه و کیش میبخشند
منم چو کوه ساکت و خاموش، چون دماوند ام

گمان مبر به خموشی که روز رستاخیز
درون پر از خروش آتش و خشمم، دماوند ام

خیال خام مبر به درویش و پخته، مبر
سکوت قبل خروش است، مگو که خرسند ام

بترس از غم مادر، بترس از غم نان
چو‌ گرگ در قفسم، وحشی ام که در بند ام

تمام میشود آخر مگر به دست قضا
که تا ببینی ام اینجا چقدر پا بند ام

ببین چگونه سرودم نوای رفتن تو
هم از صلابتِ سنگم، هم از سخن قند ام

م.ب
محمد بناد
#دماوند
#فروش_ایران_ممنوع

شعر و دست نوشته

تنها

خواهم برید دل ز همه چیز و هر کسی
تنهایی ام به ز شلوغی و بی کسی

تنها شوم تا که دلم را جلا دهم
این بی کسی به ز نشستن به هر کسی

خواهم برید، تا که مسیحای خود شوم
یوسف نبودنم به ز زلیخای هر کسی

تاجی نداد زندگی ام بهر زیستن
سرباز بی سلاح به ز سردار بی کسی

ترجیح میدهم که نباشم ولی نشد
مردن به از بودن و باری به هرکسی

گویند بعد مرگ به دنیای دیگریم
گویند میپریم از این بام بی کسی

این جا که این بُود این بود ماجرا
آنجا که گفته اند غریبی و بی کسی

آری بریده ام، بریده ام از هر سرای من
اینجا ز بی کسی و آنجا ز بی کسی

ما را امید روی تو چندان نبود، لیک
این هم نبود رسم ادب، مثل هرکسی

م.ب

شعر و دست نوشته

خواهم برید دل ز همه چیز و هر کسی
 تنهایی ام به ز شلوغی و بی کسی 
 
 شوم تا که دلم را جلا دهماین بی کسی به ز نشستن به هر کسیخواهم برید، تا که مسیحای خود شومیوسف نبودنم به ز زلیخای هر کسیتاجی نداد زندگی ام بهر زیستنسرباز بی سلاح به ز سردار بی کسیترجیح میدهم که نباشم ولی نشدمردن به از بودن و باری به هرکسیگویند بعد مرگ به دنیای دیگریمگویند میپریم از این بام بی کسیاین جا که این بُود این بود ماجراآنجا که گفته اند غریبی و بی کسیآری بریده ام، بریده ام از هر سرای مناینجا ز بی کسی و آنجا ز بی کسیما را امید روی تو چندان نبود، لیکاین هم نبود رسم ادب، مثل هرکسیم.ب

شعر و دست نوشته

هی مینویسم و هی گریه میکنم 
با خاطرات تو هی گریه میکنم 

رفتن چه زود بود برایت عزیز من 
هی بغض میکنم و گریه میکنم 

ای نیمه راه مصطفی جان، رفیق من 
باور نمیکنم و هی گریه میکنم

لعنت کوه، به دره ، به آسمان 
لعنت به من که هی گریه میکنم 

 رفتی که رفتن تو اوج غصه هاست 
بر غم فرود میکنم و گریه میکنم 
 
 میشوم به قصا و قدر ولی 
از دوری رفیق خداااا، گریه میکنم 
 
ای  نیمه راه رفیق شفیق من
دریا بسازم از غم تو، گریه میکنم 

 م.ب 
تقدیم به روح مصطفی

شعر و دست نوشته

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها